تاب سواری
سلاممم نازکمممم امروز تابت رو از خونه مامان جونی اوردممم. کلی تاب سواری کردی. اخرشم کم کم داشت رو تاب خوابت میبرد،خاله ریحانه هم از چرت زدنت رو تاب فیلم گرفت. فیلم بامزه ای شده بود. ...
غلتیدن در اتاق
سلاممم عشق نازممم. امروز ٢١ دی ماه داشتیم با بابایی صبحانه میخوردیم که یه مرتبه دیدم داری میغلتی. بابایی دوید دوربین فیلم برداری رو برداشت و منم دوربین عکاسی و چیلیک و چیلیک ازت عکس گرفتممم. شکار لحظه ها. ...
نشستن برای مدت کوتاه
سلاممم عشق مامان. امروز ٢٠ دی ماه شیرینکم امروز میتونستی ٣٠ ثانیه به تنهایی روی کمرت بشینی. مینشوندمت و بلند عددها رو میشمردم ولی از ذوقت تعادلت رو از دست میدادی و میوفتادی. امروز کلی باهم عشق کردیم. ...
بازی کردن با پا
امروز ١٠ دی ماه سلاممم عشق نازممم امروز دخمل ناز مامان با پاهاش بازی میکرد. پاهای قشنگش رو بالا می اورد و توی دستاش میگرفت. ...
ماشین سواری
سلاممم عشق قشنگممم امروز٣ دی ماه امروز بابایی نشوندت تو ماشینت و کلی بالش و پتو کنارت چید بعدشم با کنترلش بهت سواری داد. اصلا فکرش رو نمیکردیم که خوشت بیاد. کلی ذوق کرده بودی و فرمون رو محکم گرفته بودی. کمی که گذشت بغلت کردم و ازماشین پایین اوردم که یه مرتبه زدی زیر گریه و دستت رو به طرف ماشین به علامت اینکه میخوای سوار بشی بردی. این حالت رو که دیدیم کلی بهت خندیدیممم. عشق منی تووووو...... ...
نویسنده :
مامانی
19:02
چرخیدن از پشت به جلو
سلاممم عشق قشنگممم امروز ١ دی ماه امروز تونستی برای اولین بار از پشت به جلو برگردی. فدای چشمای قشنگت بشه مامان. ...