عشق مامان و جیگر بابا وعزیز خاله

هورااااااااااااااااا  یه سری عکس ازت پیدا کردم.   اینجا باغ شماست  که تولد آجی را توش گرفتیم با تم باب اسفنجی.   نازت بشم خاله با این حجابت.   ...

...

اینجا مامانی اینقدر بالا ،پایین پرید تا حواست از خوردن عروسکهات پرت بشه و بالا رو نگاه کنی. میبوسمت عمر مامان. ...

5 اذر یه مدت بود که میخواستم ازت عکس بگیرم ولی فرصتش پیش نمیومد. خدا روشکر که امروز وقت کردم و با بابایی چند تا عکس قشنگ از عزیز دلممم گرفتممم. ...

امروز 29ابان سلام عروسک مامان. امروز چهاردست و پا گذاشته بودمت رو زمین و داشتم با لب تاپ کار میکردم که یک مرتبه دیدم خودت به تنهایی برگشتی به پشت. از ذوق روحم داشت از کالبدم جدا میشد. شب که بابایی اومد با اب و تاب براش تعریف کردم و اونم با ذوق گفت:برش گردون ببینم چه طور برمیگرده. خوابوندمت رو شکم ،هرچی خواهش و التماس و اصرار کردم افاقه نکردفهمینجوری زول زده بودی تو چشمام و من و بابایی رو تو خوماری گذاشتی.     ...

...

...

...

...